سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p2

#درخواستی
#فیلیکس
#چند_پارتی




ناگهان با صدای داد و بیداد دست از گریه کردن بر میاره......
به دور و برش نگاهی میندازه ...

میبینه مردی با موهای بلوند و ظاهری زیبا ولی عصبی داره با تلفن حرف میزنه...
کت شلوار مشکی به تن داشت ...
اما نیمه ای از کت پاره بود و خونی...
مثل اینکه اون مرد زخمی شده بود...
سوفیا خیلی ترسید...
از جاش بلند شد تا فرار کنه ...
اما چشمش به ماشینی خورد که با تمام سرعت به سمت مرد میروند ...
مثل اینکه قصد داشت مرد رو زیر بگیره ...
سوفیا بدون اینکه فکر کنه داره چیکار میکنه به سمت مرد رفت و سریع اون رو کشید کنار و مانع برخورد ماشین با مرد شد...

ویو فیلیکس=
بعد از اون دگیری توی اون مهمونیه کوفتی ...از اونجا زدم بیرون و تاجایی که میتونستم دور شدم ...انقدر راه رفتم که اصلا خودمم نفهمیدم کجام که یهو گوشیم زنگ خورد..
لیکس = چیه..
یونگسو=جناب لی ..اون فرار کرد ..
لیکس = یعنی چی فرار کرد ...اون عوضی رو برام پیدا میکنید...
یونگسو=ولی...
لیکس= ولی نداره ..همین که گفتم...حتی اگه مرده باشه از زیر خاک برام پیداش میکنید...
یونگسو=بله قربان
انقدر حواسم پرت صحبت کردن با تلفن بود که متوجه نشدم که یه ماشین با سرعت زیاد داره به سمتم میاد ..وقتی متوجه ماشین شدم خیلی دیر شده بود ...چشمامو بستم و اماده ی برخورد ماشین با خودم شدم ..که یهو چیزی منو محکم به اونور هل داد که باعث شد بیوفتم زمین و سرم گیج بره ...چشمام سیاهی میرفت ...مثل اینکه یه دختر بود ...چند بار پلک زدم ا بتونم صورت دختر رو ببینم ...اون دختر یه ماسک سیاه داشت ..ولی چشمای زیبایی داشت ..ابی ...انگاری که توی موج چشم هاش غرق شدم ...برای چند لحظه قلب سنگم به تپش در اومد..از دنیای دور و برم بی خبر شدم ..ولی با صدای دخترک به خودم اومدم ...
دیدگاه ها (۹)

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p3

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p4

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p1

خط بنفش مستی p3

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p8

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p7

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط